داستان صوتی شکار : قسمت هشتم
وقتی از گالری زیتون بیرون آمدم، صدای دستهجمعی گربهها و هوای بدی که به نظرم خیلی بدتر از هوای غروب میآمد تنها چیزهایی بودند که نظرم را به خودشان جلب کردند. همهجا تاریک بود، درست مثل فضای ذهنم. یاد قسمتی از شعری افتادم که میگفت، «سیاهی در سیاهی هیچ نیست»، راست میگفت؛ نبود!… از آن وقتها بود که دلت میخواست همانطور در خلاء بمانی، یا اصلاً هیچ خطی از خیالی مشخص به ذهنت نرسد… قدم برداری و همانطور که راهت را بیهدف به هر سویی میکشی، فکرِ هرجاییات به هر سوراخی سرک بکشد…
ادامه …
- توسط شهرزاد
- ۲۶ آذر, ۱۳۹۳
- ۲ دیدگاه
کتاب صوتی : والس با آبهای تاریک
رمان «والس با آبهای تاریک»، نوشته ی امین انصاری در سال 1392 توسط نشر نوگام منتشر شد. این کتاب خیلی زود در زمره ی پرمخاطب ترین آثار این انتشارات جای گرفت. به همین علت همزمان با راه اندازی بخش داستان های صوتی این انتشارات، به عنوان اولین اثر شنیداری انتخاب و در همکاری با «رادیو شهرزاد» نسخه ی صوتی آن تولید شد. «والس با آبهای تاریک» داستان مهاجرت است؛ داستان مرد جوانی که از شرایط زندگی در ایران به تنگ می آید و قصد می کند که به سریع ترین حالت ممکن از این مهلکه خودش را نجات بدهد. پس، افسار زندگی اش را به قاچاق برها می سپارد، دل به دریا می زند و راه سواحل استرالیا را در پیش می گیرد. این رمان مبتنی بر تحقیقات میدانی و کتابخانه ای نویسنده است و جدای از جنبه های داستانی، قسمت عمده ای از اطلاعات مطرح شده در آن از طریق مصاحبه و صحبت با بیش از بیست پناهجوی ایرانی که خود از طریق عبور از مرزهای آبی به استرالیا رسیده اند به دست آمده.
ادامه …
- توسط شهرزاد
- ۲۳ آبان, ۱۳۹۳
- ۱ دیدگاه
داستان صوتی شکار : قسمت هفتم
برای شب سه جور غذای مختلف تدارک دیده بود؛ فسنجان، ماهی و قرمهسبزی. جدای از آن، سالاد فصل و سالاد کلم، سه جور ترشی مختلف، ماستِ لبو و ماست موسیر، دوغ و نوشابه و البته سبزی تازه هم جزو برنامهاش بود. مقدمات بیشترش را از دو سه روز قبلش فراهم کرده بود؛ پختنیها میپختند و او هم همانطور که مثل همیشه مشغول خیالبافی بود میوهها را میشست.
ادامه …
- توسط شهرزاد
- ۲۸ شهریور, ۱۳۹۳
- هیچ نظری دریافت نشده است
داستان صوتی شکار : قسمت ششم
برای شب سه جور غذای مختلف تدارک دیده بود؛ فسنجان، ماهی و قرمهسبزی. جدای از آن، سالاد فصل و سالاد کلم، سه جور ترشی مختلف، ماستِ لبو و ماست موسیر، دوغ و نوشابه و البته سبزی تازه هم جزو برنامهاش بود. مقدمات بیشترش را از دو سه روز قبلش فراهم کرده بود؛ پختنیها میپختند و او هم همانطور که مثل همیشه مشغول خیالبافی بود میوهها را میشست.
ادامه …
- توسط شهرزاد
- ۲۱ مرداد, ۱۳۹۳
- هیچ نظری دریافت نشده است
داستان صوتی شکار : قسمت پنجم
چشم که باز کردم، خودم را روی کاناپهای که دید خوبی به قاب عکس خانم مرحوم سرهنگ داشت، پیدا کردم. دور و برم همهمه بود. با آنکه به هوش آمده بودم مادام هنوز به صورتم آب میپاشید؛ احساس کردم تمام پیراهنم خیس است، اما او دست برنمیداشت. بوی اسپند هم بالا گرفته بود. سرم را که خواستم بچرخانم، درد غریبی از فرق سر تا نوک پایم را رفت و آمد. کمکم متوجه شدم که هر چه هست، از مشت آقای راننده است. ادامه …
- توسط شهرزاد
- ۲۰ اردیبهشت, ۱۳۹۳
- هیچ نظری دریافت نشده است
داستان صوتی شکار : قسمت چهارم
در ذهن محسن برای بار هزار و یکم میگذرد که یک روز دیگرِ مریم را به باد داده است؛ مریمی که دلش میخواست تا ابد با او بنشیند حرف بزند. یکبار دیگر باعث شده بود او تن به کارهای سختی بدهد که اگر ده سال پیش سرش را بیوقت برنمیگرداند مجبور به انجامشان نبود. همیشه از خودش میپرسید چرا در سوی دیگر خیابان چیزی توجهش را جلب نکرد؟ ادامه …
- توسط شهرزاد
- ۲۲ فروردین, ۱۳۹۳
- هیچ نظری دریافت نشده است
داستان صوتی شکار : قسمت سوم
در قسمت دوم «شکار» به واحدهای سرهنگ، مریم، محسن، ترانه و نادر سر زدیم و با آنها تا حدی آشنا شدیم. در قسمت سوم با مادام که ساکن یکی از واحدهای طبقه ی سوم است آشنا می شویم و از شخصیت هایی که تا به حال شناخته ایم بیشتر می شنویم. ادامه …
- توسط شهرزاد
- ۲۸ بهمن, ۱۳۹۲
- هیچ نظری دریافت نشده است
داستان صوتی شکار : قسمت دوم
در قسمت اول «شکار» با سهرابِ نقاش آشنا شدیم. در این قسمت به سراغ سه واحد دیگر از ساختمان 8 خیابان خارک می رویم و با آدمای این ساختمان بیشتر آشنا می شویم.
ادامه …
- توسط شهرزاد
- ۹ بهمن, ۱۳۹۲
- هیچ نظری دریافت نشده است
داستان صوتی شکار : قسمت اول
رمان «شکار» که قسمت آغازین یک پروژه ی داستانگویی ترارسانه ای بود در سال 2012 توسط نشر گردون در برلین منتشر شد. نویسنده داستان را به صورت اپیزودیک و مُقطع نقل می کند و روایت های موازی را برای پیش برد طرح داستان به خدمت می گیرد. در هر قسمت از این سریال تعدادی از این اپیزودها برایتان خوانده خواهد شد. ادامه …
- توسط شهرزاد
- ۱ بهمن, ۱۳۹۲
- ۵ دیدگاه