داستان صوتی شکار : قسمت اول
- توسط شهرزاد
- ۱ بهمن, ۱۳۹۲
- ۵ دیدگاه
رمان «شکار» که قسمت آغازین یک پروژه ی داستانگویی ترارسانه ای بود در سال 2012 توسط نشر گردون در برلین منتشر شد. نویسنده داستان را به صورت اپیزودیک و مُقطع نقل می کند و روایت های موازی را برای پیش برد طرح داستان به خدمت می گیرد. در هر قسمت از این سریال تعدادی از این اپیزودها برایتان خوانده خواهد شد.
کم نیستند حرف هایی که در خیال آدم رفت و آمد دارند. یکی تمام نشده، دیگری از راه می رسد، و آنقدر حرف و حرف و حرف، که می خواهی درست وسط خط عابر چارراه ولیعصر، با چراغ های سبز عابر پیاده اش بایستی، آرزو کنی که ای کاش آنجا روی ابرهای تُنک بالای سرت بودی… کاش… اما همیشه کسی هست اولین فحش را نثارت کند… و بوق دو ماشین آنطرف تر که دست نمی کشند… بوق… بوق… بوق… تو گرهی وسط چارراه شهر خدا هستی، که اگر نبودی، خطوط عابرش بی معنی بودند؛ حالا هم که هستی، چیزهای دیگری بی معنی اند… دلت میخواهد همین حالا فلسفه ای ببافی… چیزی سر هم کنی که توجیه کننده باشد… اما… کم نیستند حرف هایی که در خیالت رفت و آمد دارند؛ درست پشت چراغ عابر پیاده ای که حالا حسابی قرمز است؛ که نمی خواهی کسی ناموست را حراج کند؛ پس راهت را می کشی و می روی…
رمان: «شکار»
نویسنده: امین انصاری
راویان: امین انصاری و مهنوش راد
نشر گردون – 2012
ساکنان ساختمان شماره هشت (هفتِ سابق)، خیابان خارکِ تهران در سال 1389 شمسی
- طبقه اول: سرهنگ (مختاری) | مریم و محسن
- طبقه دوم: سهراب | ترانه، نادر و خشایار
- طبقه سوم: مادام | ندا و امیر
پ. ن. داستان «شکار» غیرخطی و مقطع است؛ از این جهت اطلاعات فوق برای درک بهتر این سریال داستانی در اختیار شما قرار می گیرد.
- “Somber (Saxophone)” by Jeremy Cole
Pingback: «رادیو شهرزاد» رسما بخش داستان های صوتی اش را افتتاح کرد()
Pingback: «رادیو شهرزاد» رسما بخش داستان های صوتی اش را افتتاح کرد()